کرم کنجد
چند وقتیه واسه اینکه شما هم با ما غذا بخوری ....ما دیگه رو میز غذا نمی خوریم......سر سفره سه تای با هم غذا می خوریم
اولین با بدونه اینکه من کاری بکنم.....داشتیم ماکارونی می خوردیم ...چون منم مشغول بودم به شما غذا می دادم....قاشقم رو سفره بود که متوجه شدم ...قاشق منو تو بشقاب بابا می زنی...بدونه اینکه چیزی گیرت بیاد قاشقو بسمت دهانت می بری......یه بار هم بابای با چنگال بهت طالبی داد...حالا منم هم تیکه های میو رو تو یه بشقاب کوچولو می ذارم بعد به چنگال می زنم........ چنگالو بهت می دم شما هم...با دستای نازت خیلی مرتب از چنگال استفاده می کنی و خودت می خوری
جمعه گذشته19/2/93 بود...که حین صبحونه کرم کنجد رو با چنگالت بهت دادم که باهش سرگرم شی ...اجازه بدی منم یه لقمه بخورم......دیدم چنگالو پرت کردی و....
ولی خیلی خوشمزه می خوردی...با معرفتم.....به بابا جون ماحصل زحمتات که یه تیکه کو چولو
از کرم کنجد بود تعارف کردی ولی بابا بد...چندشش می اومد...اما دلم نیومد من خوشمزه ترین خوردنی دنیا رو نخورم...به جونه نازنین خودت خیلی بهم چسبیدو خیلی هم خوشمزه بود
بعد از این صبحونه خوشمزه شما از سر تا پا شسته شدید
با دستای