مامان در محل کار
آیلا جونم مامانی....این روزا که میام اداره ,دلم واست یه ذره میشه
همش بهت فکر می کنم,وقتای که خیلی خسته می شم خنده های بی نظیرت بیادم میاد ...دوباره شارژ میشم
نفس مامان ....تا حالا که 11 ماه داری...هزار ماشالا
- به آب میگی AAAAA
- تازگیا وقتی شیر می خوای...به مامان می زنی با دهن صدای به به در میاری(زبونت رو به سقف دهنت می چسبونی و این صدا رو در میاری)
- هزار ماشالا دستت به خیلی چیزا می رسه....یه روز رو پنجه رفته بودی و با شونت(شونه سرت) به شیشه ادکلن رو میز توالت می زدی که کمی نزدیک شه بتونی با ذست برش داری
- (البته این با قطره مماخت می خواستی لوسیون خودت رو برداری)
- من که پنجره اتاق رو باز می زارم....از نزدیکش که رد میشی حتما می بندیش
- قبلانا که کابنت رو بهم می ریختی...اما حالا وسایل تو کابیت رو جابجا می کنی ......از این کابینت به کابینت دیگه می بری
- دیروز با هم رفتیم سوپری هزار ماشالا خیلی قشنگ می دویدی....اصلا هم زمین نخوردی.....ولی کماکان ...سعی می کردی در بطری ها رو برداری.......برگشتنی...... خودت از سر کوچه رفتی در خونه و ایستادی....طلا مامان......بیرون رفتن رو دوس داری
- بازی کردن رو دوس داری...همش..... از منو بابا می خوای که باهات بازی کنیم...من که نماز می خونم پشتم قایم میشی و انتظار داری باهات دالی دالی کنم
- رقصیدن رو هم از محمد حسن یادگرفتی
- یه بار که گوشی بابا رو بر داشته بودی.... به عمو رسول زنگیدی ....عمو میگه.... گفتم الو...گفتتی اAH
مامان کارای زیادی می تونی انجام بدی....ببخش که وقت آزادم خیلی کمه که همشو واست بنویسم
بابا میگه بچه محدودیت داره ولی لذتاش منحصر بفرده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی