شستن حیاط
قبلنا که بیدار بودی و بابا هم خونه نبود.......واسه شستن حیاط شما رو تو کالسکه می ذاشتمو مشغول شستن می شدم...اما هفته گذشته هوا خوب بود......دلم خواست کمی بهت آزادی عمل بدم...ببینم ...جنبت چقدره اما خانوم طلا....یکی از بی نظیر ترین اتفاقاتی بود که تا به حال با هم داشتیم...نه تنها به خودت خیلی خوش گذشته بود......من که خودم از لود کاری شرکت احساس خستگی زیاد می کردم.......با شما کلا ریفرش شدم... بعد تموم شدن کارا خونه نتنها خسته نبودم کلی هم فرش بودم به محضی که شیلنگ رو رو زمین می دیدی بسمتش می دویدی و اما اینجا یه دوش گرفتی البته بلافاصله موهاتو خشک کردم... همه کار کردی....تو آب مینشستی.....از ب...